داستان کوتاه جالب زن و غول چراغ جادو !


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به نظر شما سونی با xperia z1 به موفقیت می رسد؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کوله پشتی و آدرس knapsack.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 142
بازدید دیروز : 30
بازدید هفته : 360
بازدید ماه : 379
بازدید کل : 734523
تعداد مطالب : 297
تعداد نظرات : 146
تعداد آنلاین : 1


Online
با کلیک بر روی +1 ما را در گوگل محبوب کنید


 The title of your home page You could put your verification ID in a comment Or, in its own meta tag Or, as one of your keywords Your content is here. The verification ID will NOT be detected if you put it here.

آمار مطالب

:: کل مطالب : 297
:: کل نظرات : 146

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 142
:: باردید دیروز : 30
:: بازدید هفته : 360
:: بازدید ماه : 379
:: بازدید سال : 33956
:: بازدید کلی : 734523

RSS

Powered By
loxblog.Com

با کوله پشتی به روز باشید

داستان کوتاه جالب زن و غول چراغ جادو !
شنبه 16 شهريور 1392 ساعت 22:51 | بازدید : 1270 | نوشته ‌شده به دست ali | ( نظرات )

داستان کوتاه جالب زن و غول چراغ جادو !

زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان

پایش به چیزی برخورد کرد. وقتی که دقیق نگاه

کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و

خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.

زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و

در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول

بزرگ پدیدار شد…!

زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟ غول

جواب داد : نخیر !

زمانه عوض شده است و به علت مشکلات

اقتصادی و رقابت های جهانی بیشتر از یک آرزو

 

اصلا صرف نداره ، زن اومد که اعتراض کنه که

 

غول حرفش رو قطع کرد و گفت : همینه که

 

هست…

حالا بگو آرزوت چیه؟ زن گفت : در این صورت من

 

مایلم در خاور میانه صلح برقرار شود و از جیبش

 

یک نقشه جهان را بیرون آورد و گفت : نگاه کن.

 

این نقشه را می بینی ؟ این کشورها را می

 

بینی ؟ اینها ..این و این و این و این و این … و

 

این یکی و این.

من می خواهم اینها به جنگ های داخلی شون

 

و جنگهایی که با یکدیگر دارند خاتمه دهند و

 

صلح کامل در این منطقه برقرار شود و

 

کشورهایه متجاوزگر و مهاجم نابود شوند.

 



غول نگاهی به نقشه کرد و گفت : ما رو گرفتی

 

؟ این کشورها بیشتر از هزاران سال است که با

 

هم در جنگند. من که فکر نمی کنم هزار سال

 

دیگه هم دست بردارند و بشه کاریش کرد.

 



درسته که من در کارم مهارت دارم ولی دیگه نه

 

اینقدر ها. یه چیز دیگه بخواه. این محاله. زن

 

مقداری فکر کرد و سپس گفت: ببین… من هرگز

 

نتوانستم مرد ایده آل ام راملاقات کنم. مردی که

 

عاشق باشه و دلسوزانه برخورد کنه و با

 

ملاحظه باشه.

مردی که بتونه غذا درست کنه و در کارهای

 

خانه مشارکت داشته باشه. مردی که به من

 

خیانت نکنه و معشوق خوبی باشه و همش

 

روی کاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نکنه!  ساده

 

تر بگم، یک شریک زندگی ایده آل.

 


غول مقداری فکر کرد و بعد گفت : اون نقشه

لعنتی رو بده دوباره یه نگاهی بهش بندازم…!!


فروش ویژه اسپری موبر کارینا اورجینال (ساخت ترکیه)



اسپری موبر کارینا اورجینال ساخت کشور ترکیه. دارای مجوز وزارت بهداشت ایران و برچسب شبنم. حاوی عصاره آلوورا جهت ايجاد درخشندگی و لطافـت در پوست...

روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.

قیمت: 17000 تومان



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی , داستان های کوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستان کوتاه , غول چراغ جادو , زن ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: